به گزارش راهبرد معاصر؛ قتل دلخراش و تکان دهنده رومینا اشرفی، دختر نوجوان تالشی توسط پدرش، بازتاب های مختلفی داشت، اما یکی از پرتکرارترین واکنش ها به این مسئله به ویژه در رسانه ها، یادآوری فیلم سینمایی «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری است. از بدو انتشار اخبار مربوط به این حادثه در بسیاری از روزنامه ها و سایت ها، تصاویر رومینا در کنار صحنه هایی از فیلم مذکور منتشر شد و حتی برخی نیز عکس رومینا را با پوستر این فیلم ترکیب کردند تا دست به یک شبیه سازی بزنند. در این میان شاهد یک جریان سازی رسانه ای آشکار و حجیم برای تطهیر فیلم «خانه پدری» و مطالبه اکران سه باره این فیلم بودیم! چون فیلم «خانه پدری» پیش از این دو بار به مدتی کوتاه و به طور محدود اکران و هر دو مرتبه نیز اکرانش متوقف شد! (بار اول، دی سال 93 و بار دوم آبان سال 98) اما حالا کارگردان فیلم و همچنین اردوگاه رسانه ای اصلاح طلبان و حامیان دولت درحال تبلیغ و ترویج دو گزاره هستند؛ اول اینکه اگر «خانه پدری» به طور گسترده اکران می شد، شاید از بروز چنین حادثه ای ممانعت می کرد! دوم هم این است که «خانه پدری» باید اکران شود تا مانع از تکرار چنین حوادث ناگواری گردد!
اما سوال این است که چرا یک جریان سیاسی که طی سال های اخیر، دو قوه مجریه و مققنه را در اختیار داشته، تا این حد نسبت به اکران یک فیلمِ خاص، اصرار و تأکید دارد؟ شاید عده ای واقعا گمان کنند که این جریان سازی رسانه ای، صرفا بخاطر رخدادن یک قتل ناموسی و لزوم بازنمایی این مسئله به عنوان یک واقعیت در سینماست و با نمایش «خانه پدری» می توان زمینه را برای پیشگیری از موارد مشابه فراهم کرد! اما این دیدگاه، واقعی و کارشناسانه محسوب نمی شود، به چند دلیل؛ نخست اینکه این اولین بار نیست که یک فیلم سینمایی به مسئله خشونت های خانوادگی پرداخته است. در سینمای ما بارها فیلم هایی از این دست و به ویژه درباره خشونت علیه زنان تولید و اکران شده است. از فیلم های قدیمی تر می توان «قرمز» و «دو زن» و ... را مثال زد که به خشونت مردان به اصطلاح غیرتی علیه همسران روشنفکر و مدرن خود می پرداختند. اخیرا نیز فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» اقدام به قتل یک دختر جوان توسط پدر و برادرش و همچنین دفن او در حیاط خانه را به تصویر کشید! ازقضا این فیلم ها به طور گسترده اکران شدند اما هنوز اثبات نشده است که این آثار، تأثیر مثبتی در کاهش خشونت خانوادگی داشته اند یا نه؟
علاوه بر این، هر سال در سطح جهان، ده ها أثر سینمایی و تلویزیونی با محتوای خشونت و قتل خانوادگی ساخته و اکران می شود؛ به ویژه در آمریکا، خیلی از فیلم ها و سریال ها، مملو از روایت هایی درباره آسیب دیدن زنان از سوی همسر، پدر، دوست یا غریبه ای هستند. می توان نسبت بسیار نزدیکی بین حجم تولید و اکران چنین آثاری با میزان ارتکاب جنایت و خشونت علیه زنان پیدا کرد. یعنی هر چه تعداد فیلم ها یا سریال هایی با این مضامین افزایش می یابد، به همان اندازه نیز قتل و حمله فیزیکی زنان نیز بالاتر می رود. اما تجربه ثابت می کند که بازنمایی عریان و بی پرده خشونت بر پرده سینما و همچنین در برنامه ها و سریال های تلویزیونی، موجب عادی سازی خشونت و رواج بیشتر آن می شود.
اما دلیل دوم این است که اساسا تجربه قتل در فیلم «خانه پدری» با آنچه در ماجرای کشته شدن رومینا اشرفی رخ داد، ماهیتی متفاوت دارند. در فیلم «خانه پدری» اشاره ای به جرم دختر نمی شود و اینکه عمق خطای او تا کجا بوده مبهم می ماند، حتی مشخص نیست که دقیقا چه اشتباهی از دختر سر زده است. از طرفی، پدر این دختر نیز از نظر روحی و روانی متعادل به نظر می رسد و هیچ نشانه ای از قسی القلب بودن در وی پیدا نیست، اما نشانه های دینی و هویتمند در وی پدیدار و آشکار است. آنچه باعث شد تا «خانه پدری» به انحراف رود این است که در آن اصلا به آسیب شناسی مسئله پرداخته نشده است بلکه صرفا یک موقعیت فرهنگی و زیستی خاص به عنوان قتلگاه نمایش داده می شود. پدر، نماد و مصداقی از انسان ایرانی و مسلمان است و خانه او، استعاره ای از تاریخ و فرهنگ ایران است. پدر که نقش وی را مهران رجبی ایفا می کند، پوشش و ظاهری سنتی و مذهبی دارد و به شغل قالیبافی مشغول است. در جریان قتل نیز از برخی عناصر که دال بر مذهب و فرهنگ اصیل ایرانی هستند استفاده می شود؛ مثل شمشیر تعزیه! خانه ای هم که دختر در آن به قتل می رسد و دفن می شود، با معماری کهن ایرانی ساخته شده است.
نوع شخصیت پردازی و میزانسن طراحی شده در «خانه پدری» به گونه ای است که نه توحش و تعصب بی جا و جاهلانه یا وضعیت روانی خاصی، بلکه فرهنگ، سنت و سبک زندگی بومی و حتی هنر ملی ایرانیانِ مسلمان، قاتل و عامل دفن زنان در این سرزمین معرفی می شود! این درحالی است که در ماجرای رومینا اشرفی، هم دلیل قتل و متن و حاشیه آن مشخص است و هم قاتل، وضعیت روحی و روانی خاصی داشته است. این قتل نیازمند بررسی های کارشناسانه است که فیلم «خانه پدری» بخاطر پرداخت سطحی و انحرافی به مسئله، چنین کمکی به موضوع نمی کند. فیلم کیانوش عیاری در ترسیم خشونت خانوادگی حتی از فیلم «قرمز» هم عقب تر است، چراکه در فیلم فریدون جیرانی که البته فیلم چندان قدرتمند و خوبی هم نیست اما به بعضی از زمینه های اجتماعی و روانی پرخاشگری علیه زنان توجه شده بود. فیلم «خانه پدری» بیش از آنکه باعث تلنگر و تفهیم مسئله نزد مخاطب خودش شود، سندی تصویری علیه تاریخ و هویت و فرهنگ ایرانی و اسلامی محسوب می شود. ضمن اینکه همه فیلم ها روی ضمیرناخودآگاه مخاطب تأثیر می گذارند. درباره فیلم «خانه پدری» با توجه به فقدان زمینه آسیب شناختی و نگاه تک بعدی آن به قتل دختر توسط پدرش، این تأثیرگذاری منفی خواهد بود. چون این فلیم بیش از آنکه روی وضعیت پدر و جهل و جنون وی تمرکز کرده باشد، در پی مانیفست سازی درباره مظلومیت زنان در فرهنگ و تاریخِ مردسالار و زن ستیز ایران است.
دلیل اصلی پروپاگاندای خبری رسانه های غربگرا در ایران به همین ساختار محتوایی این فیلم بر می گردد. اگر رویکرد اصلی اخبار و مطالب روزنامه ها و رسانه های اصلاح طلب و ضدانقلاب پس از قتل رومینا اشرفی را مرور کنیم، به کلیدواژه هایی خاص اما پرتکرار می رسیم؛ ضدزن معرفی کردن جامعه و قوانین ایران، تقابل با احکام فقهی درباره قصاص پدر و ... در گزارش ها و تحلیل های این رسانه ها به وفور دیده می شود. حمایت و تأکید این رسانه ها بر اکران گسترده فیلم «خانه پدری» نیز در جهت همین فضاسازی ارزیابی می شود.
بین جریان اصلاحات و سینما، همواره پیوستگی وجود داشته است. برخلاف جریان های رقیب، (اصولگراها و نیروهای انقلابی)، اصلاح طلب ها حتی در لایه های مردمی نیز برخوردی هدفمند، قبیله ای و سیاسی به سینما دارند؛ اصلاح طلب ها از دوم خرداد سال 1376 همواره از سینما به عنوان یک ابزار برای تعمیق راهبردهای سیاسی و انتخاباتی خود بهره برده اند. با وجودی که مخاطب سینما در این سال ها کاهش یافته اما این جریان سیاسی همچنان از این فضا برای ترویج سبک زندگی مماس با اهداف خودش نهایت استفاده را می کند. «خانه پدری» نیز نه بخاطر جلوگیری از قتل و خشونت خانوادگی، بلکه برای تخطئه سنت ها و سبک زندگی اسلامی-ایرانی ، مورد توجه این جریان سیاسی قرار گرفته است. شاید اگر مرد قاتل در فیلم «خانه پدری» یک کلاه مخملی جاهل مسلک بود و دختر در خانه ای بدون نشانه های سنتی به قتل می رسید، امروز شاهد این پروپاگاندای سیاسی و رسانه ای حول این فیلم نبودیم.
البته سینما، می تواند موجب کاهش خشونت خانوادگی در جوامع گردد. فیلم ها با جلا دادن نهاد خانواده و عشق در روابط خانوادگی بر پرده نقره ای، به طور مستقیم، ضمیرناخودآگاه تماشاگران را روشن خواهند کرد و به این ترتیب، خوداگاهی آن هار افزایش می دهند. به همین دلیل نیز حتی در هالیوود طی سال های اخیر نسبت به گذشته تولید فیلم ها و انیمیشن هایی در ستایش خانواده افزایش یافته است؛ فیلم هایی که سعی دارند تا خانواده را خانه امن نوجوانان معرفی کنند و آغوش پدر و مادر را بهترین نقطه دنیا نمایش دهند. شاید اگر سبد فرهنگی خانواده رومینا اشرفی، از فیلم و سریال هایی درباره ارزش خانواده و عشق بین پدر و مادر و فرزندان غنی تر می بود، هم پدر عاشق دخترش می شد و هم دختر، برای رسیدن به عشق و آرامش به نامحرم پناه نمی برد.